نیشابور، سرزمین هفت اقلیم

دیباچه‌ای بر گردشگری در نیشابور

نیشابور، سرزمین هفت اقلیم

دیباچه‌ای بر گردشگری در نیشابور

طاغان؛ سرزمین طبیعت، زیارت و تاریخ

 طاغان؛ سرزمین طبیعت، زیارت و تاریخ

 یاقوت حموی، تاریخنگار و جغرافیدان نامدار سده ششم و هفتم هجری، در کتاب «معجم‌البدان»، نیشابور را «باب‌الشرق» یا «دروازه خاوران» نامیده، چنانکه «دمشق» را نیز «باب‌الغرب» دانسته است.او از نیشابور، با عنوان «معدن فضلاء و منبع علماء» یاد می‌کند و محمد مقدسی، در قرن چهارم هجری، در کتاب مشهور «احسن‌التقاسیم فی معرفة‌ الاقالیم»، نیشابور را «بلدة الکبار» یا «شهر بزرگان»، لقب داده است. سرزمین نیشابور، قامتی افراشته و چهره‌ای درخشان در تاریخ و فرهنگ ایران و جهان اسلام دارد و همین وجهه گرانسنگ فرهنگی، چنان بر روی دیگر نماها و ویژگی‌های این دشت پُربار و بالنده، سایه انداخته که آن دیگر چهره‌ها و توانمندی‌های این کهن‌دیار، در پرده‌ای از ناپیدایی و کم‌شناختگی، روی برکشیده و شناخت و نگرش به یکایک آنها، نگاه و نوبت ویژه‌ای را بایسته است. یکی از ویژگی‌های نیشابور، اقلیم بارور و رنگارنگ آن است که یکی از سرسبزترین و چشم‌نوازترین دشت‌های شرق ایران را پدیدار ساخته. این سرسبزی و باروری، وامدار مهربان‌کوهی است که دشت نیشاپور را از دیرترین روزگاران، در آغوش گرفته و مادرانه‌ترین مهر‌بانی‌ها و سخاوتمندانه‌ترین بخشندگی‌ها را بر این بوم، ارزانی داشته. این کوهستان؛ بام خراسان، و نام او «بینالود»، و بینالود، «مادر مهربان نیشابور» است. بینالود، نه تنها پدیدآورنده و پایدارنده آبادانی و سامان سرزمین نیشابور، که پایگاه بهشت‌های زمینی همچون دیزباد، گرینه، درّود، قدمگاه، خرو، بوژان، دربهشت، رود، طاغان، بار، بقیع، کلیدر و ... است. ییلاق‌های بهشت‌آسا و رودکده‌های زیبا و خرم، که خیال‌انگیزترین و شادیانه‌ترین بوم‌های خراسان را پدیدار ساخته‌اند. پس با این همه رنگ و نقش و خیال و شادابی، بیراه نیست که سرزمین نیشابور، در درازنای تاریخ خود، هیچ گاه از شاعران و هنرمندان بدیع‌آفرین، تُهی نبوده، چنانکه استاد محمدعلی اسلامی ندوشن، درباره این بوم، چنین می‌نویسد: «آدم، هوس می‌کند که این خاک بی‌غش و سرشار را در آغوش بگیرد.»

 

ادامه مطلب ...

در حریم سیمرغ؛ سفرنامه از نیشابور تا کدکن

بی‌زبان آمد از آن حضرت، خطاب       کآینه است این حضرت، چون آفتاب

هر که آید خویشتن بیند در او       تن و جان، هم جان و تن، بیند در او

چون شمـا سی‌مرغ، اینجا آمدید       سی، در این آینه، پیدا آمدید

گــر چهل، پنجاه مرغ، آیند باز       پرده‌یی از خویش، بگشایند باز

گرچه بسیاری بـسر شده‌اید       خویش می‌بینید و خود را دیده‌اید

این همه وادی که واپس کرده‌اید       وین همه مردی، که هر کس کرده‌اید

محو ما شد در صد عزّ و ناز       تـا بـه ما در خویشتن یابید باز

«عطار نیشابوری»


 در حریم سیمرغ-سفرنامه از کدکن تا نیشابور

منطق‌الطیر فریدالدین عطار نیشابوری، تبلور جهان‌نگری ناب عرفانی ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی، بزرگترین تمثیل عرفانی در جهان اسلام و یکی از ارجمندترین آثار عرفانی جهان بشریت به شمار می‌آید. منطق‌الطیر، شاهکار ادبیات عرفانی زبان فارسی است. در منطق‌الطیر؛ «سیمرغ»، رمز و نماد «حقیقت» است که برای رسیدن به او، باید هفت وادی طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت و فقر و فنا گذشت تا به آن حقیقت دست یافت. از نظر عطار، حقیقت «سیمرغ» یعنی به خود رسیدن، وقتی که سالک از مراحل دشوار و صعب و خطرناک گذشت و در هر وادی و مرحله، چیزی را از وجود خویش دور کرد و ترک علایق کرد و صافی شد، آنگاه او و همه آن‌ها که با او همراهند به حقیقت یا جوهر سیمرغ دست می‌یابند. عطار، این موضوع را از زبان مرغان، نقل می‌کند؛ هدهد، پیر و مرشد و راهنمای مرغان است. در داستان عرفانی منطق‌الطیر یا «زبان مرغان»، هر مرغی نماد و رمز گروهی خاص از مردم است. آن‌ها پس از آن‌که پاک و منزه می‌شوند و نور الهی بر آن‌ها می‌تابد. در برابر آینه‌ حق‌نما قرار می‌گیرند، پس بیش از عکس سی مرغ در آن آینه نمی‌بییند، چنین است که درمی‌یابند که به حقیقت، بین آن‌ها و سمیرغ، جدایی نیست.

  ادامه مطلب ...